![]() ![]() ![]() ![]() نویسنده سید حسین ساداتی ولمازویی در یکشنبه 92/12/4 | نظر
![]() گفتند بیا رئیس ایران خودرو باش ، گفت : ((نه!)) گفتند توی وزارت نفت پست بگیر ، گفت ((نه)) همین صنعت هسته ای ماندن می خواهد . زرنگ بود مصطفی ، بوهایی شنیده بود . بوی بهشت . نرفت و رسید .نیمه ی شب ، از نطنز رسیده بود تهران . صبح هنوز حسابی خسته بود که بلند شد . علیرضا را گذاشت روی دوشش و با همسرش رفتند راهپیمایی . نهم دی بود . سال 88.همسرش می گفت : قبل از عقدمان خواب دیدم ، هوا بارانی است و من سر مزاری نشسته ام . روی سنگ مزار نوشته شده بود((شهید مصطفی احمدی روشن))تقدیر خواب خوبی برای داماد دیده بود . لینک دوستان ما
آخرین مطالب سایت
|
درباره سایت
![]() این وب سایت متعلق به سید حسین ساداتی است لینک های مخصوص سایت
موضوعات سایت
پیوندهای روزانه
برچسب ها
|